بيان انتظارات در روابط زناشويي و اهميت انتخاب همسر

بيان انتظارات در روابط زناشويي و اهميت انتخاب همسر

ارتباط جنسي تابعي از شخصيت افراد است . ابتدا مروري بر مسائل مطرح شده در  گذشته بفرماييد .

اساساً رابطه‌ي زناشويي مناسب از لحظه‌ي انتخاب همسر آغاز مي شود ؛ زيرا يکي از نکاتي که زمان انتخاب همسر بايد به آن دقت کرد اين است که دو نفر بايد با هم از نظر شخصيت تناسب داشته باشند . رفتار جنسي مانند هر رفتار ديگري از شخصيت فرد نشأت مي گيرد ، در نتيجه به ميزاني که دو نفر از نظر شخصيتي با هم تناسب داشته باشند ، از لحاظ برقراري روابط جنسي و رفتار جنسي نيز به هم نزديک هستند .

در حوزه ي رفتار جنسي حتماً بايد روابط عاطفي سالم وجود داشته باشد . زير بناي رفتار جنسي ، روابط عاطفي سالم و بالغانه است . اگر فردي به بلوغ عاطفي دست نيافته باشد ، نمي تواند روابط جنسي سالمي را برقرار نمايد . در زمان انتخاب همسر دقت شود فردي که انتخاب مي‌شود  بلوغ عاطفي مناسب داشته باشد تا بتواند روابط عاطفي مناسبي را در طول روز با شما برقرار نمايد و به تبع آن در امتداد روابط روز ، در شب روابط جنسي و زناشويي مناسب شکل گيرد .

سوال اين است که آيا اين انتظارات فقط همان انتظاراتي هستند که افراد صرفاً در روابط زناشويي از يکديگر دارند ؟

زن و شوهر در تعامل عاطفي که با يکديگر دارند ، از يکديگر انتظاراتي را دارند ؛ يعني در روابط روز از يکديگر انتظاراتي را دارند . براي مثال خانم خانه داري را در نظر بگيريد که همسرش انتظار دارد او صبح را با وي شروع کند . درست است که خانم مي تواند صبح را تا ساعت هاي طولاني بخوابد اما همسرش انتظار ذهني دارد که روزش را با وي شروع کند و در کنار هم صبحانه را ميل نمايند . اما اگر همين انتظار ساده برآورده نشود ، در طولاني مدت سبب بروز مشکل مي شود . در واقع اغلب آقايان انتظار دارند که صبح را با همسرشان آغاز نمايند . اگر فرد ابتداي روز را خوب شروع کند انرژي بسياري را کسب خواهد کرد و اين انرژي در عملکرد روزمره ي وي جاري خواهد شد .

زوج هاي جواني که هر دو شاغل هستند نيز با برنامه ريزي مختصري مي توانند روز خود را با هم آغاز کنند و شروع خوبي را با هم رقم بزنند . متأسفانه امروزه زندگي به گونه اي شده است که اولويت افراد ابتدا کارهايشان است  و فقط در زمان اضافه براي يکديگر وقت صرف مي کنند . اين رفتار سبب مي‌شود در طولاني مدت به روابط عاطفي صدمه ي جدي وارد شود .

زماني که هر دو نفر مشاهده مي‌کنند که افرادي براي وقت اضافه ي همسرشان وجود دارند، به تدريج احساس مي کنند جايگاه مناسب را در ذهن و زندگي همسرشان ندارند . بنابراين اين افراد نيز بايد با برنامه ريزي کوچک و مختصر براي يکديگر زمان بگذارند ، صبح ، زودتر از خواب بيدار شوند و صبحانه را با يکديگر ميل کنند . توصيه ي اکيد اين است که زوجين حتماً روزشان را با يکديگر آغاز کنند . شروع روز با هم و استمرار و تداوم آن در طي روز ، به زوجين کمک مي کند تا هر دو در حين کارهايشان از تغذيه ي عاطفي صبح ارتزاق کنند .

بيان انتظارات در روابط جنسي و توقعات جنسي چه جايگاهي دارد ؟

اگر دو نفر انتظارات عادي و طبيعي خود را به يکديگر بازگو نکنند ، قطعاً در بيان انتظارات جنسي نيز مشکل خواهند داشت . گاهي اوقات فرد انتظاراتي دارد که از بيان آن امتناع مي ورزد، براي مثال اغلب اوقات آقايان فکر مي‌کنند چون خانم ها به امور منزل مي پردازند و عهده دار امور منزل هستند اگر بخواهند مادر خود را دعوت نمايند بايد از او اجازه بگيرند . اجازه به معناي هماهنگي نيست ! حتي گاهي آقايان از بيان خواسته خود خودداري کرده و واهمه دارند . فردي که انتظارات ساده اش را نمي تواند بيان کند خيلي طبيعي است که نتواند انتظاراتش در روابط زناشويي را هم به زبان بياورد . براي مثال نمي توانداز همسرش بخواهد در معاشقه (Make Love)کار خاصي را انجام دهد .

در بسياري از خانواده ها و حتي خانواده هايي که ساليان سال است با هم در حال زندگي هستند هنوز در روابط زناشويي خود حيا دارند . خانم ها فکر مي کنند فقط بايد از همسرشان تابعيت داشته باشند . آيا در يک رابطه ي مناسب جنسي ، فقط بايد تابعيت صورت بگيرد ؟ بسياري از خانم ها ، سبک جنسي خاصي را سال ها با همسرشان حفظ کرده اند .

 زماني که در روابط به نقطه‌اي رسيده اند که مايل به تغيير سبک جنسي خود هستند ، انتظار خود را بيان نمي کنند . حتي اگر از نظر شرايط روحي و جسمي آمادگي برقراري رابطه ي جنسي را نداشته باشند به همسرشان نمي گويند . آيا ممکن است اين رفتارها در نهايت سبب سردي روابط زناشويي شود ؟

بله ، اين اتفاق مي افتد . به دليل مسائل فرهنگي از روزهاي آغازين ، يک تابلوي ورود ممنوع در روابط قرار داده مي شود که اين امر مانع مواجهه با نيازهاي طبيعي در حوزه ي روابط زناشويي مي شود .  در حقيقت حجب ، حيا و خجالت سبب مي شود که افراد انتظارات خود را در رابطه ي زناشويي خود بيان نکنند . البته در اوايل زندگي نام اين احساس، حجب و حيا خواهد بود و در سال هاي بعديِ زندگي نام آن حجب و حيا نيست و در واقع يک تابلوي ورود ممنوع در ذهن افراد است و کليشه‌اي است که براي فرد شکل گرفته است .

 بيان انتظارات در رابطه‌ي زناشويي يک نياز طبيعي است که خداوند در انسان ها نهاده و اين ارتباط با همسر، حلال و کار شايسته‌اي است .

در مدح نعمت هاي بهشت ذکر شده است : « شما به حورالعين هايي مي رسيد که با شما ازدواج مي‌کنند، به شما حلال مي شوند و با شما روابط لذت بخش زناشويي را برقرار مي کنند .»بنابراين رابطه ي زناشويي خوب است و بد بودن آن فقط در شرايطي است که قرار باشد از راه هاي نا‌مناسب و غير شرعي صورت گيرد .

راه هاي کسب مهارت بيان انتظارات در روابط روزمره و روابط جنسي چيست ؟

فردي که به بلوغ عاطفي مناسب نرسيده ، هنوز زندگي دو نفري را ياد نگرفته است . براي وي هنوز زندگي دو نفري به معناي آن است که وقتي کنار همسرش زندگي مي‌کند خواسته هاي وي در تعارض با خواسته هاي همسر است و اگر مهارت زندگي دو نفري را نياموخته باشد هر چيزي که مطابق ميل او نباشد سبب ناراحتي خواهد شد و به گونه اي واکنش نشان خواهد داد که دفعه‌ي بعدي طرف مقابل خودش را سانسور کند .

اگر فرد زندگي دو نفري را آموخته باشد هرگاه منافع زن و شوهر در تعارض با يکديگر قرار بگيرد بالغانه تصميم مي گيرد و براي خواسته ي همسرش تلاش مي کند . براي مثال دو نفر را در نظر بگيريد که يکي کفش مناسب به پا دارد و تند راه مي رود و ديگري به دليل پادرد کندتر راه مي رود .  زمانيکه اين دو نفر با هم ، هم قدم مي شوند فردِ سريع تر ، سرعت خود را با فرد ديگر هماهنگ مي کند تا او نيز برسد ، همچنين فردي که پايش درد مي کند گاهي به خاطر وضعيت کاري فرد ديگر ، سرعتش را بيشتر مي کند ؛ يعني هر دو نفر براي همراهي که قبول کردند ، فشارهايي را متحمل مي شوند .

 اگر دو نفري که با هم زندگي  مي کنند تحمل اين فشار به خود را ياد نگرفته باشند ، اين اتفاق حتي در بستر آنها نيز وارد خواهد شد . مثلا خانمي را در نظر بگيريد که در روابط زن و وشوهري از همسرش مي‌خواهد که زماني را براي معاشقه کردن با وي صرف کند تا او به نقطه اي برسد که با کمال ميل تمايل داشته باشد با همسرش رابطه اي را برقرار کند . اگر  همسر اين خانم بالغانه ياد گرفته باشد که بسياري از اوقات خواسته هاي همسرش باب ميل وي نيست ؛ اما چون زندگي دو نفري  را پذيرفته است خيلي خوب بدون هيچ گونه ناراحتي به ميل همسرش رفتار خواهد کرد . در اين بين نکته ي حائز اهميت اين است که آيا اين شخص به بلوغ عاطفي مناسب رسيده است ؟ آيا براي زندگي دو نفري آمادگي لازم را دارد يا خير ؟ آيا براي بيان انتظارات صميميت دارد ؟ آيا مي تواند ، زمانيکه انتظارات همسرش را مي ‌نود ، بالغانه مخالفت هاي خودش را کنترل نمايد ؟ آيا مي تواند از انتظارات همسرش صميمانه ، استقبال کند ؟

براي مثال فردي در ابتداي زندگي با صرف انرژي زياد خودش را در برابر همسرش سانسور مي کند و چون انرژي زيادي از او گرفته مي شود به تدريج از همسرش فاصله مي گيرد و کمتر با او صحبت مي‌کند ، کمتر او را مي بيند ، بيشتر خود را مشغول خانواده ي خود  ، کار و فرزندان مي‌کند و کم ترين ميزان وقت را به اجبار براي همسرش صرف مي‌کند زيرا صميميت وجود ندارد و بودن در کنار همسرش از وي انرژي رواني بسياري را مي گيرد و او را خسته مي کند . قطعاً اين زن و شوهر بستر و رابطه ي زناشويي مناسبي نخواهند داشت و در نتيجه رضايتمندي نيز از  رابطه ي جنسي خود نخواهند داشت . در حقيقت در رابطه ي زناشويي آنها تخليه ي رواني لازم صورت نمي گيرد . گويا يک کار مکانيکي با خستگي و عدم رضايت ، خيلي معمولي و سطحي مانند يک وظيفه انجام مي شود و به پايان مي رسد . حتي گاهي اوقات به جاي تخليه ي رواني مناسب ، فشار روحي نيز به طرفين وارد مي گردد و افراد احساس مي کنند که مجبور هستند کاري را انجام دهند که دوست ندارند ، در حاليکه به اين رابطه نياز دارند .

افراد مانند شخص گرسنه اي که به غذا نياز دارند ، به رابطه ي جنسي نياز دارند . اما گاهي غذا حال فرد را بد مي کند و فرد ترجيح مي دهد از آن صرف نظر نمايد. در زندگي زناشويي اين اتفاق بسيار بد است و در طولاني مدت فاصله‌اي عاطفي را بين همسران ايجاد کرده  و به تدريج به طلاق عاطفي منجر خواهد شد.

زن و شوهري که از يکديگر طلاق عاطفي گرفته اند ، خيلي تلخ در کنار يکديگر زندگي مي کنند . اگر مبناي زندگي دو نفر تنها سياهي شناسنامه ي آنها باشد ، شرايط بسيار تلخي را مي‌گذرانند و فرزندان آنها از سردي عاطفي به شدت آسيب مي بينند و کاملاً اين جدايي عاطفي را حس خواهند کرد . همه ي اين اتفاقات از روابط عاطفي روز و از روابط بستر و روابط زناشويي شکل مي گيرد .

آيا اين موارد آموختني و قابل تغيير هستند ؟ اگر طرفين بلوغ عاطفي مناسب نداشته باشند و روابط جنسي آنها تحت تأثير قرار گرفته باشد ، آيا مي توانند زندگي خود را تغيير دهند ؟

بله ، خوشبختانه اين رفتارها قابل آموختن و قابليت دروني کردن دارند . زوجين به شرطي  که با ضعف هاي خود مواجه شوند و آنها را  بپذيرند و بخواهند که اين ضعف ها را برطرف شود ،  مي‌توانند اين رفتارها را در خود اجرايي نمايند .

بسياري از اوقات زماني که زن و شوهرها رو به روي هم نشسته اند و در حال بررسي مشکل خود هستند ، انگشتشان را به طرف مقابل نشانه مي‌گيرند و طرف مقابل را متهم مي دانند . در خيلي از مواقع تحمل پذيرش ضعف خود را ندارند . به خاطر داشته باشيد هميشه براي يک رابطه ي معيوب ، دو طرفِ رابطه مقصر هستند . دو طرف ضعف هايي دارند که سبب شده است رابطه ي آنها خراب شود .بنابراين اگر دو نفرضعف هايشان را بپذيرند و با آن ضعف ها مواجه شوند و آماده ي آموختن و برطرف کردن باشند ، موفق به تغيير خواهند شد .

زمان انتشار: شنبه 10 اسفند 1392 (10 سال قبل)
تعداد بازدید: ۵۷۷۶